آيينه ي تماشا
شبی که آينه ی ماه بود و من بودم
برای از تو سرودن همه دهن بودم
به دست چشم من آيينه ی تماشا بود
در آبشار نگاه تو خيره من بودم
کنار ياد تو ای يادگار زيبايی!
پر از شکوفه، پر از بوی نسترن بودم
سکوت بود و صدای زلال نم نم اشک
و در خيال خودم با تو در سخن بودم
تو چشم های خودت را به من نمی دادی
و من ز دست تو در کار سوختن بودم